کتاب “خاطرات یک لباس شخصی چاپ 2”
نویسنده در مقدمۀ اثر خود در بیان انگیزهاش از نگارش این کتاب مینویسد: «فقط و فقط این چند صفحه را نوشتم که به نسل اولیها که “همهشان حکم پدری برای ما دارند” بگویم ما هستیم. شاید مثل شما نباشیم و هزار و یک ایراد داشته باشیم، ولی آخرالامر هستیم، هستیم و خواهیم ایستاد، به هر قیمتی که شده خواهیم ایستاد.»
این کتاب کم حجم و کوتاه دارای ۹ روایت کوتاه و خواندنی است که از روز شنبه ۲۳ خرداد آغاز و در روز شنبه ۳۰ خرداد به پایان می رسد .حال ۳ سال پس از انتشار این اثر و به مناسبت سالروز حماسۀ ۹ دی، اثر فوق در نرمافزارهای کتابخوان فراکتاب، خطخوان و طاقچه قرار گرفت.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
… ساعت حدود 21:30 تا 22 بود رفتیم سمت امیرآباد شمالی. دیدم مأمورهای ناجا با حدود 200 نفر چهارراه به سمت بالا را مسدود کرده بودند .
من چون در کوی دانشگاه زندگی کرده بودم میفهمیدم که وقتی این چهار راه با این همه آدم بسته شده حتما یاخبری شده یا احتمال وقوع اتفاقی است . اتوبان کردستان را خلاف رفتیم بالا . از آخر کوچه هفدهم موتورها را از جوی اب رد کردیم و از ته کوچه رفتیم داخل . هنوز به ته کوچه نرسیده بودیم که چشمتون روز بد نبینه …
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.