حقیقت

160,000ریال

مجموعه‌ی یازده قسمتی «حقیقت» که کتاب حاضر دربرگیرنده‌ی گفتار متن آن‌هاست، طی مدتی بیش از یک سال، یعنی از آبان ۱۳۵۹ که بخش غربی خرمشهر به تصرف ارتش عراق درآمد تا دی ماه ۱۳۶۰ که عملیات طریق‌القدس به پایان رسید، ساخته شده است.

مجموعه‌ی «حقيقت» چهارمین مجموعه‌ی مستندی است که شهید سیدمرتضی آوینی از آغاز فعالیت فیلم‌سازی‌اش در سال ۱۳۵۸ ساخته است. از این یازده برنامه، تنها متن شش برنامه که در آرشیو تلویزیون موجود بوده در این کتاب آمده و برنامه‌های دوم، پنجم، ششم، هشتم و نهم، هم‌چنان مفقودند.

 

ناشر: نشر واحه
نویسنده: سید مرتضی آوینی

✳ فرآیند ثبت سفارش کتاب👇👇👇

1- نام و نام خانوادگی :
2- شماره همراه :
3- آدرس پستی:
4- کدپستی :
5- نام کتاب درخواستی
6- ارسال تصویر فیش واریزی به آیدی sadidadmin در پیامرسان های بله یا ایتا


💳 شماره کارت :

6037998210405071

بانک ملی - بهنام امینی

 

در انبار موجود نمی باشد

شما با خرید این کتاب 1 سکه دریافت کنید
توضیحات
شهید سید مرتضی آوینی

مستندساز، روزنامه‌نگار، نظریه‌پرداز و البته نویسنده شهیدی که سالهای پس از انقلاب با قلم و نگاه منحصر به فرد خود، حقیقت را بر برگه‌های کاغذ و پرده سینمای اسلامی به تصویر می‌کشید، سید شهیدان اهل قلم، سید مرتضی آوینی بود.

مردی که مسیر آسمان را بیشتر از جاده‌های زمین می‌شناخت و آثار به جای مانده از او همچنان، مثل ستاره‌ای درخشان راه را برای جویندگان حقیقت و پارسایی روشن می‌کند.

از راوی صادق و هنرمند مستند «روایت فتح» چندین مقاله، فیلم، دست نوشته و… موجود است که در انتشارات واحه، جمع‌آوری، پیاده‌سازی و با همان قلم اسرار آمیز به چاپ رسیده‌است.

یکی از آن آثار ، نوشتاری با نام «حقیقت» است‌.

نوشتاری که دربرگیرنده متن یک مستند یازده قسمتی است و تاریخ اشغال خرمشهر توسط رژیم بعث عراق را روایت می‌کند.

 

کتاب حقیقت

کتاب حاضر حاوی گفتار متن شش قسمت از مستند تلویزیونی یازده قسمتی «حقیقت» است که شهید آوینی طی یک سال (۱۳۶۰ – ۱۳۵۹) همراه با گروه همکارانش ساخته و یا صرفا متن آن ها را نوشته است.
پنج برنامه ی باقی مانده در آرشیو تلویزیون مفقود شده اند. از این میان سه برنامه «ثارالله (به یاد رضا دشتی)»، «پای صحبت بهروز»، و «شهید زمان برای رضا موسوی و یارانش)» به مقاومت مردمی خرمشهر در زمان بنی صدر و ابتدای جنگ تحمیلی اختصاص دارد.
«عملیات امام مهدی» مربوط می شود به عملیاتی با همین عنوان که منجر به پیروزی رزمندگان پاسدار در نزدیکی سوسنگرد شد. «فلاح» وقایع نگاری سفری است به یک اردوی جهادی در اطراف سوسنگرد و نهایتا قسمت آخر، «این است فتح الفتوح» به عملیات طريق القدس و متعاقب آن، آزادی بستان می پردازد.
در این مستندها شهید آوینی، گاه به عنوان یکی از اعضای گروه تهیه کننده و گاه در مقام روایتگر، حضوری محسوس دارد.

 

برشی از کتاب حقیقت

نماهای اسلوموشن از جنگ خیابانی

بهروز: «دیدم این‌ها دارند می‌آیند و چاره‌ای نیست. یکی از بچه‌های ما، که از بس تانک زده بود اسمش را گذاشته بودیم جمشید ضد تانک، گفت من نقشه‌ای دارم که حتماً موفق می‌شویم: اجازه بدهید همهٔ تانک‌های عراقی‌ها از گمرک بیایند بیرون، بعد آخرین تانک را می‌زنیم که راه برگشت نداشته باشند ــ چون جاده تنگ بود.

شمردیم شش تانک بیرون آمد و هفتمی را زد. بین این‌ها خلأ ایجاد شد. آن‌قدر درگیر بودیم که متوجه نشدیم این‌ها از سمت راست ما هم دارند می‌آیند، یعنی از دو طرف به ما حمله می‌کنند.
ما بچه‌های شهر را، که حدود پنجاه یا شصت نفر بودند، به دو دسته تقسیم کردیم که عده‌ای با سمت چپ مشغول شوند و عده‌ای دیگر با سمت راست. دو، سه نفر را هم فرستادیم که اگر در شهر ماشینی دیدند آن را بفرستند که از مسجد برای ما مهمات بیاورد.
وقتی از سمت راست وارد شدند ما رفتیم در خانه‌های کوی بندر. خلوت بود و اکثر مرغ و جوجه‌هایی که می‌دیدیم در اثر ده روز گرسنگی‌ای که کشیده بودند مرده بودند و بوی تعفن می‌آمد. گویا در خانه‌ها جسد هم بود، چون در آن‌جا خمپاره هم زده بودند.
ما به هر شکل بود از توی خانه‌ها و کوچه‌ها و پس‌کوچه‌ها خودمان را به تانک‌های عراقی نزدیک کردیم و رفتیم وسط محاصرهٔ این‌ها، یک عده سمت چپ بودند و عده‌ای هم سمت راست. یکی از بچه‌ها یکی از تانک‌های هشت‌چرخ را زد.
بعد از زدن این تانک از منازل راه‌آهن و از منازل کوی بندر که روبه‌روی آن بود نیروهای عراقی حالت محاصره پیدا کردند، چون از طرف قصاب‌خانه می‌آمدند. هشت‌چرخ خورد به دیوار، رانندهٔ آن پیاده شد و شروع کرد به فرار کردن.
بچه‌هایی که لابه‌لای بوته‌ها در سنگرهاشان بودند بدون این‌که از رگبار مسلسل واهمه‌ای داشته باشند الله اکبر گفتند، از لای بوته‌ها آمدند بیرون و از پشت‌بام‌ها پایین پریدند و به طرف هشت‌چرخی دویدند که ما زده بودیم.
هرچه می‌گفتیم پشت این دیوار یک گردان عراقی خوابیده، شما چرا این‌جا جمع شده‌اید؟ می‌گفتند یک گردان که هیچ، ما لشکر را هم از پا درمی‌آوریم. بی‌ُسیم عراقی‌ها را درآوردند و شروع کردند به پیدا کردن رمزهای آن‌ها.
بی‌سیم را توی خودرویی گذاشتند که گرفته بودیم و فوری به ستادی فرستادند که برنامه‌های ما را هماهنگ می‌کرد. ما نبش خیابانی را که قصاب‌خانه را به راه‌آهن وصل می‌کرد از این‌ها گرفتیم، خانه‌های بندر را از این‌ها گرفتیم. شدت گرمای هوا آن‌قدر زیاد بود که بچه‌ها را بی‌تاب کرده بود.

توضیحات تکمیلی
وزن 142 گرم
ناشر

نویسنده

موضوع

ادبیات پایداری

,

گفتار متن یک مستند

نوبت چاپ

اول زمستان1397

تعداد صفحات

131

قطع

رقعی مربعی

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “حقیقت”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *