کتاب قصه های من و ننه آغا
کتاب قصه های من و ننه آغا شامل 23 داستان جذاب برای گروه سنی کودک و نوجوان است.
این کتاب به موضوع خانواده و فرهنگ اصیل یزد می پردازد و نویسنده در این اثر در صدد حفظ و احیای فرهنگ بومی و محلی سال های نه چندان دور که در زندگی ماشینی امروز در حال فراموشی و از بین رفتن است.
«آغا» به معنای بزرگ است که در یزد و برخی مناطق به مادرِ پدر «ننه آغا» گفته می شود.
برشی از کتاب قصه های من و ننه آغا
بخشی از داستان «کلوخانداز»: نزدیک ساعت مارکار یزد -که میدانی قدیمی بود و برج ساعتِ چهارگوش و نوکِ هرم مانند داشت- زمین بزرگی بود که بچهها آنجا فوتبالبازی میکردیم.
یک روز که رفتیم دیدیم دور تا دور زمین را کانال کندهاند. شستمان خبردار شد که میخواهند آنجا را هم بسازند. تاکتیک را عوض کردیم و به جای فوتبال، توی کانال پریدیم و پشت خاکهایی که بیرون ریخته بودند و شبیه خاکریز بود، سنگر گرفتیم و شروع کردیم به پرتاب نارنجک به سوی هم.
دو دسته شده بودیم و کلوخهای ریگی را به سمت هم میانداختیم. این کلوخها اگر به کسی هم میخورد، خطری نداشت و به یک اشاره، وا میرفت. حمید که همسایه و همشاگردیام بود کلوخی انداخت که از قضا به پشت گردنم خورد و وا رفت و ریگهایش رفت توی یقه و بدنم. همه خندیدند.
من خیلی ناراحت شدم. بدون آنکه نگاه کنم کلوخی را برداشتم و به طرف حمید انداختم. این کلوخ، ریگی نبود. تکهای بود از یک خشت. از قضا کلوخ خشتی رفت و خورد پایین چشم حمید. فریاد بیچاره به هوا رفت و خودش افتاد توی کانال.
من از نارنجکی که به هدف زده بودم، خوشحال شدم. انتقام خودم را گرفته بودم. وقتی دیدم صدای نالهی حمید همچنان بلند است و بچهها به طرفش میدوند، نگران شدم. دو- سه دقیقهای طول کشید تا بچهها زیر دست و بالش را بگیرند و از کانال بیرونش بیاورند. از چیزی که دیدم وحشت کردم…
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.