دختر جمعه ها

قیمت اصلی: 550,000ریال بود.قیمت فعلی: 495,000ریال.

کتاب دختر جمعه ها نوشتهٔ جمعی از نویسندگان به کوشش مهدی شریفی در انتشارات کتابستان معرفت چاپ شده است. کتاب دختر جمعه ها، شامل مجموعه داستان‌هایی جذاب است که گروهی از نویسندگان آن را نوشته‌اند. کتاب داستان‌های جذابی دارد که هرکدام روایتی از یک تجربه و زندگی تازه است. خواننده می‌تواند با داستان‌های کتاب همراه شوند و تجربه‌های تازه و آدم‌های تازه را ببینند و زندگی‌های تازه را تجربه کنند.

داستان‌های این کتاب الهام گرفته از داستان‌های قرآن است.

 

ناشر: نشر کتابستان
نویسنده: مهدی شریفی

✳ فرآیند ثبت سفارش کتاب👇👇👇

1- نام و نام خانوادگی :
2- شماره همراه :
3- آدرس پستی:
4- کدپستی :
5- نام کتاب درخواستی
6- ارسال تصویر فیش واریزی به آیدی sadidadmin در پیامرسان های بله یا ایتا


💳 شماره کارت :

6037998210405071

بانک ملی - بهنام امینی

 

در انبار موجود نمی باشد

شما با خرید این کتاب 4 سکه دریافت کنید
توضیحات

کتاب دختر جمعه ها

یافتن موضوع مناسب و اصیل، بیشترین دغدغۀ یک نویسندۀ کمال طلب است؛ کاری که نویسندگان داستانک­­ های کتاب« دختر جمعه ها» توانستند به خوبی با الهام از آیات کتاب آسمانی اسلام به آن نائل شوند.

« دختر جمعه ها» مجموعه ­ای از داستان ­های کوتاه است که به مضامین اجتماعی پرداخته و درون­مایۀ خود را از قرآن وام گرفته است. در این کتاب به موضوعاتی پرداخته شده که در این روزگار برای بشر رنگ فراموشی به خود گرفته است؛ موضوعاتی چون: مهربانی، امید، کمک به دیگران، حیا، نجابت و… .

«دختر جمعه ها» گاهی راوی کسی است که دست نیاز پیش همه دراز کرده ولی حواسش به غنی ­ترین سلطان سرزمینش نبوده، یا ما را هم­گام می­ کند با او که هیچ وقت رنگ کلانتری را ندیده اما حالا باید به خاطر یک دروغ دو سال در زندان بماند.

کتاب ما را با حقایق و جریانات عادی زندگی آشنا می ­کند که خیلی اوقات بی ­خیال از کنارشان گذشته­ ایم و حواسمان نبوده که این شاید خود زندگی ما باشد. کتاب ما را به سمت قضاوت یک داستان و سپس به سمت داوری رفتار خودمان سوق می­ دهد. کتاب به ما می­ گوید شاید قهرمان یکی از این داستان­ ها ما هستیم یا می ­توانیم باشیم. «دختر جمعه­ ها» تلاش می­ کند با تصویری واضح و روشن از جامعه ما مسیری تازه­تر نشان­مان دهد.

« سرور خانم آن­طور که خودش می ­گفت از نسل شاهان قاجار بود و توی خانه ­ای پانصد متری در شمال تهران زندگی می­ کرد که زمانی جزء املاک شاهی بوده و ارث رسیده به او.

دختر و پسر بزرگش خارج از ایران بودند و بعد از مرگ شوهرش تنها زندگی می­کرد. یعنی آن طور که ما اهالی محل فهمیدیم، پسر و عروس کوچکش از اصفهان سه ماه آمدند پیشش تا کمک ­حالش باشند اما طاقت نیاوردند و برگشتند شهر خودشان.

زندگی با سرور خانم کار راحتی نبود. حتی ما اهالی محل هم دقیقاً نمی­ دانستیم باید چطور باهاش رفت و آمد کنیم. مثلاً کسی اجازه نداشت او را به اسم کوچکش صدا کند و بگوید «سرور» یا حتی «سرور خانم». حتماً باید او را صدا می­زدیم «خانم». درست مثل رعیت­ های قدیم… »

 

 

برشی از کتاب دختر جمعه ها

استانبولی پر از سیمان را گذاشتم روی چوب‌بست و خودم را از داربست کشیدم بالا. نعمت با سر و صورت خاکی و دستمالی دور سر منتظرم بود. ابرویش را بالا انداخت. چشمک زد و با گوشه‌ی چشم دسته‌ی دخترهایی را که لباس فرم پوشیده بودند، نشانم داد. روی پنجه‌ی پا بلند شدم تا هم ِقد نعمت شوم. گردن کشیدم آن طرف دیوار. دخترها می‌رفتند سمت دبیرستان. نعمت گفت «چی می‌شد یکی از این کفترها جلدما می‌شد؟»

نگران بودم خواهرم محدثه بینشان باشد. هر چند راه اصلی و نزدیک‌تر به خانه‌مان، خیابان پشتی دبیرستان بود ولی ممکن بود هوس ‌کند با یکی از همکلاسی‌هاش از این طرف بیاید. از هفته‌ی پیش که مشغول بنایی روی این ساختمان نزدیک دبیرستان دخترانه شده بودیم، سرگرمی هر دوتایمان شده بود دید زدن دخترها. فقط اشکال کار اینجا بود که می‌ترسیدم یکی‌شان آشنا دربیاید و آبروریزی شود. نعمت ماله را کشید روی دیوار سیمانی و گفت «ماسه‌اش رو کم زدی. حسابی هوش و حواست رو پرونده آ.» و پقی زد زیر خنده. از دیوار نی‌مساخته تکیه گرفتم و با احتیاط از روی چوب ِبست لرزان گذشتم. خودم را رساندم آن طرف تخته و دسته‌ی بعدی دخترها را نگاه کردم. وسطی‌شان که عینک داشت بدک نبود. موقع راه رفتن هم ناز و ادای خوبی داشت.

تخته‌ی چوب‌بست زیر پایم لرزید. نعمت استانبولی را انداخته بود روی تخته و دست به کمر ایستاده بود. زودی از داربست پایین رفتم و با سیمان آماده برگشتم. نعمت خودش را می‌خاراند و آن طرف دیوار را نگاه می‌کرد. استانبولی را گذاشتم جلوی پایش. نشست کنار استانبولی و با کمچه شلی و سفتی ملات را تست کرد. گفت «تا من این طرف رو ماله می‌کشم، بپر اون سمت دیوار رو آب بگیر.»

توضیحات تکمیلی
وزن 82 گرم
ناشر

نویسنده

موضوع

ادبیات

,

داستان ایرانی

تعداد صفحات

95

قطع

رقعی

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “دختر جمعه ها”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *