کتاب آینهی جادو / جلد اول / مقالات سینمایی
در بخش اول کتاب به ضرورت وجود “جذابیت” در سینما و تمهیداتی که در سینما برای ایجاد جذابیت به کار گرفته میشود، پرداخته شده است. به اعتقاد آوینی سینما، رشتهی جذابیت خویش را به نقاط ضعف بشر متصل کرده است و برای مسخر ساختن مخاطب از هیچ کاری فروگذار نیست…
در فصل دوم _ مونتاژ به مثابهی معماری سینما _ نویسنده نظرات خود را در مورد مونتاژ این گونه بیان میکند: “فضا و مکان در سینما ماهیتی مجرد، مطلق، آرمانی و رویایی دارد و این، به آن معنا است که عنصر زائد در سینما جایی ندارد.
خلق این فضا در سینما با عناوین تخصصی متعددی ارتباط یافته است؛ که همهی اینها در خدمت اجرای سیر دراماتیک فیلم به کار گرفته میشود. و سیر دراماتیک، در پی، “زمان سینمایی” را خلق میکند. زمانی که با زمان واقعیت متمایز است.”
به اعتقاد آوینی از آنجا که در سینما از “زمان” فقط به کیفیت باطنی آن توجه میشود، کاملاً معقول و مقبول است، اگر لحظهای به قدر یک ساعت وسعت پیدا کند، و یا سه میلیون سال در یک برش طی شود….
فصل سوم این کتاب که “آینهی جادو” نام گرفته است؛ به شرح واقعیت سینمایی میپردازد و تفاوتهای آن را با واقعیت خارجی مطرح میکند…
فصل بعدی “قاب تصویر و زبان سینما” است که در آن به ضرورتهای نشانهشناسی در سینما اشاره میکند و در پی آن به بررسی رابطهی نشانهی تصویر و کادر دوربین که همان قاب مستطیل شکل سینما است، میپردازد…
در فصل “سینما و تلویزیون به مثابهی رسانه گروهی” سینما و تلویزیون را با تعبیر “جادوی پنهان و خلسهی نارسیسی” میخواند. از دید نویسنده، با آمدن سینما و تلویزیون به جامعهی ما که دارای فرهنگی مبتنی بر سنت و دین است، تعارضاتی ایجاد شده است و این دوگانگی ناشی از ماهیت این ابزار است.
غایات ابداع و اختراع این وسایل در شکل آنها ملحوظ و محفوظ است و این “خود وسیله” است که بر ماهیت خویش و چگونگی کاربرد خویش حکم میکند و سادهلوحانه است اگر ما ذات وسایل را نادیده بگیریم و خیال کنیم از هر چیزی میتوانیم هر طور که میخواهیم استفاده کنیم.
در برابر این وسایل نیز مخاطبی است غفلتطلب، گریزان از تفکر و جدیت، طالب بازی و شوخی و تلذذ و تفنن…
در فصل ششم _ زبان، تلویزیون و سینما… _ رابطهی این سه ابزار با یک دیگر بررسی میشود.
نویسنده در این مقاله زبان را حافظ فرهنگ یک امت میداند و تاکید میکند حفظ اصالت فرهنگی امت لاجرم منتهی به حفظ شان حقیقی کلمات در زبان آن امت است.
به اعتقاد آوینی ابزاری مثل تلویزیون و سینما که به عنوان یک رسانه عمل میکنند، با فرهنگی که با خود میآورند؛ زبان ما را در آنچه باید باشد تهی میکند و آنچه باقی مانده است، نه زبانی بر مبنا و مفاهیم اعتقاد ما که بر طبق بینش آنها است.
در فصل هفتم آینهی جادو جلد اول؛ _ درباره ارتباطات _ تلویزیون و سینما به مثابهی رسانههایی به نقد کشیده میشوند که درصدد ایجاد فرهنگیاند که زائیدهی آن دهکدهی جهانی است. دهکدهای که ساکنین آن شریعت واحدی را نیز پذیرفته اند… “مهمترین حوزهای که نظام فرهنگی را صورت میبخشد همین جهانبینی است که با تبدیل یافتن نشانهها و علائم قابل انتقال بصری، عنوان اطلاعات پیدا میکند… این فرهنگ با جهانبینی و جهانشناسی خاصی همراه است که مختص به خود اوست و با هیچ فرهنگ و یا شریعت دیگری جمع نمیشود.”
“رمان، سینما و تلویزیون” هشتمین فصل کتاب “آینه جادو” است که وجه تشابهات و تفاوتهای این چند رسانه را مورد ارزیابی قرار میدهد.
فصل آخر این کتاب” تاملاتی در ماهیت سینما” نام گرفته است. بخشی از مطالب این مقاله عبارتند از:
فیلمساز چه غایاتی را دنبال میکند؟
– غایات الغایات بشر جدید نوعی بیخودی است که با غفلت از فطرت الهی و وجدان تاریخی برای او حاصل میآید. بشر امروز در جست و جوی بهشت موهوم زمینی است و به این بهشت، جز با ترک عقل و اختیار نمیتوان رسید.
– سینما ماهیتاً با کفر و شرک نزدیکی بیشتری دارد تا اسلام.
چهگونه میتوان سینما را مسلمان کرد؟
– یکی از مهم ترین حجابهایی که باید خرق عادت شود، مسئله “جذابیت” است.
به راستی جاذبهی سینما در کجاست؟
– فیلمساز نسبت به همهی مسائل عالم وجود نظر میدهد، و هیچ حد و مرزی برای کار خویش نمیشناسد. آیا فیلمساز از صلاحیت اظهار نظر کردن در همهی موارد برخوردار است؟
.
.
.
برشی از فصل سوم کتاب آینهی جادو
واقعیت عرضه شده در فیلم بیش از هر چیز قابل قیاس با فضای مثالی رؤیاهاست. در رؤیا نیز همه چیز نشانه و علامت است نه واقعیت؛ نشانههایی سمبلیك، دال بر معنای خاص.
رویا نیز «جهان سوبژكتیو» درون انسان است كه انعكاس بیرونی یافته است، همچون فیلم كه خواهناخواه نشاندهندهی دنیایی ذهنی است كه فیلمساز در آن زندگی میكند. هركس در «جهان معرفت» خویش «جهان واقعی» نزدیك است كه معرفت او راهبر به حقیقت شده است.
نقد و بررسیها
هنوز بررسیای ثبت نشده است.